یکی دارد رویاهایش را می بافد
مثل کرم ابریشم پیله اش را تا شاید پروانه شود آزاد و رها در میان نسیم
مثل فراش محل که تابستان را جارو کردتا برسد به فصل هزار رنگ
باد از مشرق می وزد لای موهای خرمایت و من منتظر خبری هستم
از لحظه های مبهم و معصوم کودکی کیف به دوش در راه مدرسه
از میان دردهای ملال آور بزرگسالی بودن در حقیقت زلال کودکی غنیمتی است.
شیدا